- کره تن
- عنکبوت
معنی کره تن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشمناک شدن و قهر کردن
ادب کردن، پرهیز کردن، رها کردن، خالی کردن
تربیت کردن، ادب آموختن، فرهیختن، برای مثال پی فرهختن این تند توسن / بر ابروی غضب چینی برافکن (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۳)
برکشیدن، برآوردن
ادب کردن، تربیت کردن
برهیختن
ادب کردن، تربیت کردن
برهیختن
پرهیزیدن، پرهیز کردن
ادب کردن، تربیت کردن
برآوردن، برکشیدن
پرهیختن
ادب کردن، تربیت کردن
برآوردن، برکشیدن
پرهیختن
آنکه بدنش غرق شده غریق
ادب کردن تادیب کردن تربیت کردن، ادب آموختن، علم آموختن
آنچه تنه اش مانند کاسه باشد: (نالان رباب از بس زدن هم کفچه سر هم کاسه تن چو بین خرش زرین رسن بس تنگ میدان بین در او) (خاقانی)، کوژ پشت، بی قابلیت
بچه شتر
بچه خر خربچه
آنکه کره اسب را بتازاند: (چنین داد پاسخ که ای نامدار یکی کره تازم دلیر و سوار)
فردی از شاخه کیسه تنان شاخه ای از جانوران پر سلولی که بدن آنها ساده ترین ساختمان پر سلولیها را دارد. این جانوران فاقد قرینه دو طرفی هستند و بدین سبب جزو گروه جانوران گیاهی شکل و ازپست ترین حیوانات محسوب میشوند و از لحاظ تکاملی اولین شاخه جانوران را بوجود میاوردند. کیسه تنان اکثر بطور ثابت زندگی میکنند و افراد مختلف بصورت اجتماع مانند شاخه های درخت بر روی پایه ثابتی قرار دارند ولی عده ای از این جانوران دارای زندگی آزاد میباشند و شنا گرند. برخی از آنها دریازی میباشند و در آب مردابها و گودالها و رود های آرام بر روی گیاهان آبزی متکی هستند. ئیدر ها و چتر های دریا یی و مرجانها جزو جانوران این شاخه محسوب میشوند
بشیرینی از گلشکر نوش تر بنرمی زگل نازک آغوش تر. (نظامی)
Butter
passar manteiga
buttern
smarować masło
намазывать масло
намазувати масло
beurrer
spalmare il burro
boter smeren
मक्खन लगाना
mengoles mentega
버터를 바르다
למרוח חמאה
バターを塗る
tereyağı sürmek
kupaka siagi
মাখন লাগানো